آوینآوین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

آ وین ممول مامان

دلبنـــــــــــــــــــــــــدم

فرزندم سال ها از زندگی من گذشت و من امروز به این باور رسیده ام شکست های ما از همان جایی شروع شد که چشم هایمان را بر حقیقت ها بستیم عقل را نادیده گرفتیم و احساسمان را بال و پر دادیم. . .! اما. . یک وقت هایی هم، باید احساس را کُشت باید به دور انداخت آنچه که تو را از هدفت باز می دارد. . . دلبندم هرگز از غیبتِ کسی که ارزشِ بودنت را نمی داند اندوهگین نباش این دنیا آدم های ناسازگارِ زیادی دارد فرزندم سال ها از زندگی من گذشت و من امروز به این باور رسیده ام. حاتــمه ابراهیــم زاده ...
30 شهريور 1393

شعری در وصف آوینم...

      "شعری زیبا از قیصر امین پور... تقدیمش میکنم ب آوین نازنینم"        ای بوی هر چه گل       بوی بهار می شنوم از صدای تو       نازکتر از گل است گل ِ گونه های تو       ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من       ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو       ای صورت تو آیه و آیینه خدا       حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو       صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر       آورده ام که فرش کن...
6 شهريور 1393

زادروز دوسالگی ممول

همه چیز مامان (وقتی میخوای ابراز علاقه کنی خودتم ب من همینو میگی...) عمر و جون مامان زادروز دوسالگیت مبارک باشه... الان تقریبا دوسال و 40 دقیقه اته...با کلی سلام و صلوات خوابوندمت ک همون ساعت بیام و بنویسم برات... نت لج کرد و کانکت نشد...قبل خوابت قصه ی تولدتو گفتی برامون، " یکی نبود...غی ا اودا هیچی نبود... من اوچولو بودم اینگد بودم( با نوک انگشتات نشون میدی) بوزوگ شدم کیک خیدم بچیا اومدن... کیک بخوریم... کیک بوخوریم..کیک بوخوریم..." الهی مادر فدای اون شیرین زبونیات بشه ک همه رو به تعجب وامیداری هزاااار الله اکبر. سر همون یک و هفده دقیقه بامداد خاله پروین جون مث همیشه لطف کرد و اس تبریکتو فرستـــــاد. مرسی خاله... همونجور...
6 شهريور 1393
1